صفحه ها
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 197040
تعداد نوشته ها : 118
تعداد نظرات : 8
سايت مراجع تقليد

 آيت الله جواد تبريزي (رحمة الله علیه)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله محمد تقی بهجت (رحمة الله علیه‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله نوري همداني (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله  سید صادق شیرازی (مد ظله العالي)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله لطف الله صافي (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله ناصر مکارم شيرازي (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله فاضل لنکرانی (رحمة الله علیه)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله سيد علي سيستاني (مد ظله العالي)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله وحيد خراساني (مد ظله العالي ‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله جوادي آملي (مد ظله العالي ‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله جعفر سبحاني (مد ظله العالي)

جهت دريافت كد لوگوي مراجع كليك كنيد
00 پایگاه فرهنگی ، مذهبی شیعه ها - لوگوهای حمایتی
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

مبانى انديشه الحادي وهابيت

مقدمه

افكار و انديشه فرقه وهابيت بر اساس مطالب قبلي كه ارائه گرديد برگرفته از آرا و انديشه هاي ابن تيميه مي باشد كه در قرن هفتم مطرح شد. بنا بر اين به منظور شناخت اين فرقه انحرافي ضروري است  با افكار و عقائد ابن تيميه آشنا شويم.

 

مباني فكري ابن تيميه

مبانى فكرى ابن تيميه را در چهار بخش مي توان خلاصه كرد:

1 - حمل صفات خبرى بر معانى لغوى

در اصطلاح علم كلام، بخشى از صفات خدا را، صفات خبرى مى‏نامند، صفاتى كه قرآن و حديث از آن خبر داده و خرد آن را درك نكرده است، مانند «وجه‏» ،«يد»،«استواء بر عرش‏»و نظائر آنها كه قسمتى از آنها در قرآن، و برخى ديگر در حديث نبوى وارد شده است.

شكى نيست كه معانى لغوى اين صفات، ملازم با جسمانى بودن خداست زيرا«وجه‏» به معنى‏«صورت‏» و «يد» به معنى دست و «استواء»به معنى استقرار و يا جلوس، از شؤون موجودات امكانى است، و خداى واجب الوجود، منزه از چنين معانى، مي باشد، ولى متاسفانه شيخ الاسلام قرن هفتم، اصرار مى‏ورزد كه آنچه در اين باره وارد شده، بر همان معانى لغوى و متداول عرفى بايد حمل گردد و كسانى را كه اين نوع از صفات را به كمك قرائن موجود در آيات و روايات بر معانى مجازى و كنائى حمل مى‏كنند، «مؤوله‏» ناميده و به باد انتقاد مى‏گيرد، و به اين نيز اكتفاء نمي كند و مي گويد:همه صحابه و تابعان نيز بر اين عقيده بوده‏اند .

بخش دوم تفكر ات الحادي اوعادى جلوه دادن مقامات پيامبران و اولياى الهى است و اينكه آنان پس از مرگ كوچكترين تفاوتى با افراد عادى ندارند

ابن تيميه در بحث توحيد معتقد به رويت خداوند و جهت براي ذات پاك او بود و در اثبات اين ادعا به ظاهر آيات و روايات استناد مي كرد. وي معتقد بود كه تمام نصوص بر اين دلالت دارد كه خداوند در بالاي عرش بر فراز آسمان است و نيز با انگشتان مي توان به او اشاره كرد و در قيامت ديده مي شود. به عقيده وي ذات احديت مي خندد، و اگر كسي معتقد به بودن خدا در روي عرش و بالاي آسمانها باشد، بايد او را توبه داد و اگر توبه نكرد بايد گردنش زده شود.1

ابن بطوطه، جهانگرد مراكشي نيز در سفر نامه اش درباره عقايد ابن تيميه مي نويسد:

«او... را در مسجد دمشق ديده است كه مردم را موعظه مي كرد و مي گفت:"خداوند به آسمان دنيا فرود مي آيد همانگونه كه من فرود مي آيم»2

همچنين مدعي بود كه پروردگار داراي اعضا و جوارح است ولي اعضاء و جوارح خداوند با مخلوقات متفاوت است .

2 - كاستن از مقامات پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم

بخش دوم تفكرات الحادي او عادى جلوه دادن مقامات پيامبران و اولياى الهى است و اينكه آنان پس از مرگ كوچكترين تفاوتى با افراد عادى ندارند، او در اين راستا، مسائلى را مطرح مي كند كه همگى يك هدف را تعقيب مي كنند، و آن عادى جلوه دادن پيامبران، مخصوصا پيامبر اسلام و اولياء بزرگ دين است. وي چنان در گرداب تفكرات بدعت آميز خود غرق شده بود كه فتاوايي از جمله حرام بودن زيارت قبر پيغمبر (ص) و اولياي الهي،توسل و شفاعت از وجود آن حضرت و ديگر اولياي الهي ،حرمت بنا،تعمير ،و تزئين قبور آنها را حرام اعلام كرد و مدعي بود  كه:كساني كه به زيارت مي روند ،قصدشان همان قصد مشركين است كه از بت چيزهايي را طلب مي كنند.

بر همين مبنا وي اعلام نمود كه:

1 - سفر براى زيارت پيامبر حرام است.

2 - كيفيت زيارت پيامبر، از كيفيت زيارت اهل قبور تجاوز نمى‏كند.

3 - هر نوع پناه و سايبان بر قبور حرام مى‏باشد.

4 - پس از درگذشت پيامبر هر گونه توسل به آن حضرت بدعت و شرك است.

5 - سوگند به پيامبر و قرآن، و يا سوگند دادن خدا، به آنها شرك مى‏باشد.

6 - برگزارى مراسم جشن و شادى در تولد پيامبر، بدعت‏به شمار مى‏رود.

 

زير بناى آراء و نظريات او در اين مسائل اين است كه براى توحيد و شرك، حد منطقى قايل نشده و روى انگيزه خاصى، آنها را شرك، و بدعت و يا لااقل حرام مى‏داند.

او در اين قسمت، آراء و نظرياتى را مطرح مي كند، كه پيش از او، احدى از علماى اسلام، نگفته است .وي با لجاج خاصى به جنگ همه مى‏رود، و از اين جهت از همان زمان، و پس از آن، افكار عمومى اهل سنت‏ بر او شوريد. و بارها دستگير و زندانى شد و دهها كتاب بر رد انديشه‏هاى او نوشته شد.

ابن تيميه در بحث توحيد معتقد به رويت خداوند و جهت براي ذات پاك او بود و در اثبات اين ادعا به ظاهر آيات و روايات استناد مي كرد

3 - انكار فضائل اهل البيت

بخش سوم از مبانى فكرى او را انكار فضائل مسلم اهل بيت عصمت و طهارت كه در صحاح و مسانيد اهل سنت وارد شده، تشكيل مي دهد مبانى انديشه هاي الحادي ابن تيميه 1 - نزول آيه:«انما وليكم الله و رسوله‏» درباره على، به اتفاق اهل علم دروغ است، (منهاج السنة ج 1 ص 1) در حالى كه متجاوز از شصت و چهار محدث و دانشمند، بر نزول آن درباره امام تصريح كرده‏اند3 .

2 - آيه: (قل لا اسالكم عليه اجرا الا المودة في القربى، درباره خاندان رسالت نازل نشده است ( منهاج السنة 2/118)، در حالى كه متجاوز از چهل و پنج محدث و دانشمند آن را نقل كرده‏اند 4 .

و همچنين. . . اين نوع نقدها و ردها، علاوه بر اينكه حاكى از عدم مبالات، در انتقاد است، خالى از يك نوع دشمنى باطنى با خاندان پيامبر نمى‏باشد.

تا پيش از احمد بن حنبل م/241، خليفه راشد بودن امام در ميان محدثان اهل سنت جا نيفتاده بود و در اين قضيه موافق و مخالف وجود داشت، او بود كه على را رسما خليفه چهارم از خلفاى راشد اعلام كرد و با زحمات فراوان توانست مساله‏«تربيع خلافت‏»را تثبيت كند، و از اين طريق با ناصبى گرى، سخت مبارزه نمود و كتاب‏«مناقب الصحابه‏»او بهترين گواه بر اين مطلب است.

وي دو اصل را وارد مذهب سلفي نمود در حالي كه احمد ابن حنبل از آن دو اصل خبر نداشت. يكي اين كه سفر براي زيارت رسول خدا را بدعت شمرد وآن را حرام كرد.بر اين اساس هر نوع توسل به پيشوايان اسلام  و اولياي الهي ، مانند تبرك به آثار آنان را بدعت و حرام و مخالف با اصول توحيد دانست . ديگر اينكه احاديث فراواني را كه درباره فضايل اهل بيت (عليهم السلام) وارد شده و خود احمد ابن حنبل و شاگردان وي نيز آن را نقل كرده اند ،نادرست خواند و همه آنها را انكار كرد. وي از اين طريق انديشه عثماني گري عصر اموي را كه در انكار فضايل علي (عليه السلام) خلاصه مي گردد،و احمد ابن حنبل ،با تلاش بسيارزياد آتش آن را خاموش كرد،دوباره زنده ساخت و از اين طريق مساله "تربيع" را كه  احمد ابن حنبل پايه گذار آن بود، اين كه علي عليه السلام چهارمين خليفه اسلامي است را، موهن و سست اعلام كرد.

وي  رواياتي را كه مخالف عقايد و آراي اوست بدون بررسي سند، جعلي دانسته و مي گويد: «حديث» (هو وليّ كل مؤمن بعدي); او ـ حضرت علي(عليه السلام) ـ سرپرست هر مؤمني بعد از من است، يك حديث دروغ بر رسول خداست. بلكه او در حيات و مماتش ولي هر مؤمني است و هر مؤمني نيز ولي او در زمان حيات و ممات است».5

در حالي كه بسياري از علماي عامه چون ترمذي، نسائي، ابن حيان، حاكم نيشابوري، طيالسي، احمدبن حنبل و ديگران از طريق جعفربن سليمان اين حديث را نقل كرده اند.

«حمصى‏»مى‏گويد وقتى مساله ‏«تربيع‏»از جانب احمد بن حنبل اعلام شد، به حضور او رفته و گفتم، كار شما، طعن بر طلحه و زبير است، او صورت درهم كشيد و گفت:من چه كار با آنان دارم؟آنگاه سخنى از عبد الله بن عمر نقل كردم، او در پاسخ گفت:عمر بهتر از فرزندش است، او على را عضو شوراى شش نفره قرار داد، و على نيز خود را امير مؤمنان معرفى كرد، حالا من بگويم، على امير مؤمنان نيست؟ 6

انديشه عثماني گري عصر اموي را كه در انكار فضايل علي (ع) خلاصه مي گردد،و احمد ابن حنبل ،با تلاش بسيارزياد آتش آن را خاموش كرد،دوباره زنده ساخت و از اين طريق مساله "تربيع" را كه احمد ابن حنبل پايه گذار آن بود، اين كه علي عليه السلام چهارمين خليفه اسلامي است را، موهن و سست اعلام كرد

ولى ابن تيميه حنبلى از راه امام مذهب خود، منحرف شد و با انكار فضائل امام على - عليه السلام - ، روح ناصبى گرى و انكار فضائل اهل البيت را پرورش داد.

 

4 - مخالفت ‏با مذاهب چهارگانه اهل سنت

بخش چهارم از انحراف فكرى او مخالفت وى با مذاهب چهار گانه اهل سنت در برخي قواعد فقهي ،علي الخصوص باب نكاح و طلاق است كه طرح نمونه هايي از آن را به فرصت ديگري واگذار مي كنيم . ولي چنين مخالفتي‏با مبانى فكرى اهل سنت كه اجماع فقهاى يك عصر، تا چه رسد به چند عصر را حجت مي دانند، سازگار نيست.

در مجموع مي توان گفت كه آنچه را كه ابن تيميه از آراء و انديشه هاي خويش به عنوان اسلام ناب و مبارزه با بدعت ارائه مي كند چيزي نيست مگر تصورات واهي و موهوم فردي كه با ايجاد التقاط در دين ناب ،زخمي تازه را بر پيكره  اسلام وارد ساخته است كه برداشتهاي غلط وي از آيات و احاديث و اصرار بر عدم تاويل آيات متشابه ، اين آيه قرآن را: «و اما الذين في قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه» 7 در خاطر زنده مي كند . انديشه هاي محمد ابن عبدالوهاب نيزباقيمانده آن چيزي است كه ابن تيميه و شاگردان وي از آلودگي اعتقادي و التقاط فكري در جامعه اسلامي به جاي گذارده اند كه تا كنون تاثيرات گوناگون اين زخم بر پيكره امت اسلامي به چشم مي خورد.

 

خلاصه سخن :

مباني فكري ابن تيميه در چهار بخش خلا صه مي شود: 1-اعتقاد به جسماني بودن خداوند

2- عادي جلوه دادن مقام بيامبر اكرم صلي الله عليه وآله

3-انكار فضائل اهل بيت

4- مخالفت با مذاهب چهارگانه اهل تسن .

 

پي نوشتها:

1- وهابيگري ص60

2- برگي از جنايات وهابيت ص17-18

3- وهابيان – ص58

4- سنن ترمذي ج5ص637 – المستدرك حاكم ج3 ص110

5- الغدير ج3- ص56-172

6- طبقات الحنابلة، ج1 ص393

7- قرآن كريم ، سوره آل عمران آيه 7

سيد حامد حسيني

بخش اعتقادات تبيان

 


دسته ها : متفرقه
1390/9/27 17
X