صفحه ها
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 197060
تعداد نوشته ها : 118
تعداد نظرات : 8
سايت مراجع تقليد

 آيت الله جواد تبريزي (رحمة الله علیه)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله محمد تقی بهجت (رحمة الله علیه‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله نوري همداني (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله  سید صادق شیرازی (مد ظله العالي)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله لطف الله صافي (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله ناصر مکارم شيرازي (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله فاضل لنکرانی (رحمة الله علیه)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله سيد علي سيستاني (مد ظله العالي)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله وحيد خراساني (مد ظله العالي ‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله جوادي آملي (مد ظله العالي ‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله جعفر سبحاني (مد ظله العالي)

جهت دريافت كد لوگوي مراجع كليك كنيد
00 پایگاه فرهنگی ، مذهبی شیعه ها - لوگوهای حمایتی
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

رقيه سلام الله عليها در منابع تاريخي

روضه حضرت رقيه عليهاالسلام با صداي سيد مهدي ميرداماد

 

آنچه امروز دباره رقيه سلام الله عليها؛ شهرت دارد و نقل مي شود اين است كه او از دختران امام حسين عليه السلام است. در كربلا همراه كاروان بوده و همراه قافله به شام مي رود. شبي در خرابه شام، خواب پدر را ديده و بهانه او را مي گيرد. به دستور يزيد رأس مطهر را درون طشتي گذاشته و براي او مي برند. اين دختر سه ساله، وقتي روپوش را كنار مي زند ابتدا با پدر نجوا مي كند و بعد با در آغوش كشيدن او، براي هميشه آرام مي شود.

اما آنچه در منابع فعلي(1) وجود دارد به ترتيب قدمت زماني به شرح زير است:

 

1. لباب الأنساب

نسب شناس معروف قرن ششم ، ابن فُندُق بيهقى (م 565 ق) در لباب الأنساب در بيان فرزندانى كه از نسل اين امام عليه السلام باقى مانده اند ، مى نويسد:

از فرزندان امام حسين عليه السلام ، جز زين العابدين عليه السلام ، فاطمه ، سَكينه و رُقيّه ، باقى نماند. ولَم يَبقَ مِن أولادِهِ إلّا زَينُ العابِدينَ عليه السلام ، وفاطِمَةُ وسُكَينَةُ ورُقَيَّةُ (2)

 

2. الملهوف (كه به لُهُوف مشهور است)

گزارش ديگرى كه به نام رقيّه اشاره دارد، آن است كه در برخى نسخه هاى كتاب الملهوف ، آمده است كه امام حسين عليه السلام در وداع با اهل بيت خود ، فرمود :

يا اُختاه! يا اُمَّ كُلثوم! وأنتِ يا زَينَبُ! وأنتِ يا رُقَيَّةُ ! وأنتِ يا فاطِمَةُ ! وأنتِ يا رَبابُ! اُنظُرنَ إذا أنَا قُتِلتُ فَلا تَشقُقنَ عَلَىَّ جَيباً ، ولا تَخمِشنَ عَلَىَّ وَجهاً ، ولا تَقُلنَ عَلَىَّ هَجراً .(3)

خواهرم ، اى امّ كلثوم ! و تو اى زينب ! و تو اى رُقَيّه ! و تو اى فاطمه ! و تو اى رَباب! توجّه كنيد كه هرگاه من كشته شدم ، براى من گريبان چاك مكنيد و صورت ، خراش ندهيد و حرف نامربوط مگوييد .

مولاى ما امام حسين عليه السلام ، دخترى سه ساله داشت سرِ شريف امام عليه السلام را كه با دستمالى ديبقى پوشيده بود ، آوردند و در برابرش نهادند و پرده از آن برداشتند . دختر امام عليه السلام گفت : اين سرِ كيست؟ گفتند : سرِ پدرت است . آن را از طَبَق برداشت و درآغوش گرفت و مى گفت : «پدر جان! چه كسى تو را با خونت خضاب كرد؟....

آنگاه ، دهانش را بر دهان شريف امام عليه السلام گذاشت و گريه سختى كرد تا از هوش رفت . وقتى تكانش دادند ، ديدند كه روحش از دنيا ، جدا شده است

در باره اين گزارش مى توان گفت :

اوّلاً ، در بسيارى از نسخه هاى كتاب الملهوف ، اين متن وجود ندارد .

ثانيا ، در اين گزارش ، به اين كه رقيّه دختر امام عليه السلام است ، اشاره اى نشده است .

ثالثا ، احتمالاً آن كه در اين گزارش به اين نام خطاب شده، رقيّه دختر امام على عليه السلام و همسر مسلم بن عقيل است؛(4) زيرا فرزندان مُسلم ، همراه امام عليه السلام بودند و به احتمال قوى ، همسر وى نيز در كاروان كربلا ، حضور داشته است.(5)

 

3. كامل بهايي

كامل بهايى ، كتابى فارسى ، نوشته عماد الدين طبرى(6) است. متن نوشتار او اين است :

در حاويه(7) آمد كه زنان خاندان نبوّت ، در حالت اسيرى ، حال مردان كه در كربلا شهيد شده بودند ، بر پسران و دختران ايشان ، پوشيده مى داشتند و هر كودكى را وعده ها مى دادند كه : پدر تو به فلان سفر رفته است [و] باز مى آيد. تا ايشان را به خانه يزيد آوردند . دختركى بود چهارساله .

 شبى از خواب ، بيدار شد و گفت : «پدر من حسين كجاست ؟ اين ساعت ، او را به خواب ديدم سخت پريشان!» . زنان و كودكان ، جمله در گريه افتادند و فغان از ايشان برخاست . يزيد ، خفته بود . از خواب ، بيدار شد و حال ، تفحّص كرد . خبر بردند كه حال ، چنين است . آن لعين ، در حال گفت كه بروند و سر پدر او را بياورند و در كنار او نهند . مَلاعين ، سر بياورد و در كنار آن دختر چهارساله نهاد . پرسيد : «اين چيست؟» . مَلاعين گفت : سرِ پدر توست . آن دختر بترسيد و فرياد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز ، جان به حق ، تسليم كرد.(8)

 

4. روضة الشهداء

پس از عماد الدين طبرى، ملّا حسين واعظ كاشفى سبزوارى (م 91ظ  ق) در كتاب روضة الشهدا ، مطالب طبرى را با تفصيل بيشترى مطرح مى كند ؛ امّا همچنان ، نامى از كودك نمى بَرد و او را چهارساله ذكر مى كند و محلّ وقوع حادثه را كوشْك (كاخ) يزيد مى داند و مى افزايد:

چون مِنديل برگرفت(9) سرى ديد در آن طَبَق ، نهاده . آن سر را برداشت و نيك در آن نگريست . سرِ پدر خود را بشناخت . آهى از سينه بركشيد و روى در روى پدر ماليد و لب خود بر لب وى نهاد و فى الحال ، جان شيرين بداد.(10)

 

5. المنتخب طُرِيحِى

فخر الدين طُرَيحى (م 1ظ 85 ق) در كتاب المنتخب، داستان را با تفاوت هايى تعريف مى كند. بخشى از متن المنتخب، بدين شرح است:

روايت شده كه وقتى آل اللّه وآل رسول او در شهر شام بر يزيد ، وارد شدند ، او خانه اى به آنها اختصاص داد و آنها در آن ، به سوگوارى مى پرداختند . مولاى ما امام حسين عليه السلام ، دخترى سه ساله داشت سرِ شريف امام عليه السلام را كه با دستمالى ديبقى(11) پوشيده بود ، آوردند و در برابرش نهادند و پرده از آن برداشتند . دختر امام عليه السلام گفت : اين سرِ كيست؟ گفتند : سرِ پدرت است .

بي شك با وقوع چنين مشاهدات و كراماتي از آن مضجع شريف، اين اطمينان (اگر نگوييم يقين) براي انسان حاصل مي شود كه آنجا دختري از دختران امام حسين عليه السلام با قدر و منزلت فراوان آرميده است و بر ما لازم است آن را احترام كرده و مقامش را ارج نهيم.

 آن را از طَبَق برداشت و درآغوش گرفت و مى گفت : «پدر جان! چه كسى تو را با خونت خضاب كرد؟ پدر جان! چه كسى رگ هاى تو را بُريد؟ پدر جان! چه كسى مرا در كودكى ، يتيم كرد؟ پدر جان! پس از تو ، ما به چه كسى دل ببنديم؟ پدر جان! چه كسى از يتيم ، نگهدارى مى كند تا بزرگ شود؟ پدر جان! چه كسى پاسدار زنانِ رنجور است؟ پدر جان! چه كسى نگهدار بيوه هاى اسير است؟ پدر جان! چه كسى نوازشگر چشم هاى گريان است؟ پدر جان! پناه دهنده دور افتادگان غريب كيست؟ پدر جان! چه كسى نوازشگر موهاى پريشان است؟ پدر جان! براى ناكامى ما پس از تو ، چه كسى هست؟ پدر جان! براى غريبى ما ، چه كسى پس از تو هست؟ پدر جان! كاش من ، فداى تو مى شدم . پدرجان! كاش پيش از اين ، نابينا مى شدم . پدر جان! كاش من در خاك شده بودم و محاسن تو را خون آلود نمى ديدم» .

آن گاه ، دهانش را بر دهان شريف امام عليه السلام گذاشت و گريه سختى كرد تا از هوش رفت . وقتى تكانش دادند ، ديدند كه روحش از دنيا ، جدا شده است.(12)

 

6. شَعشعة الحسيني

اوايل قرن چهاردهم ، شيخ محمّدجواد يزدى ، در كتاب شعشعة الحسيني(13) آورده است :

منقول است كه طفلى از حضرت امام حسين عليه السلام در خرابه شام ، از ديدن سرِ پدر بزرگوارش ، از دنيا رفت ؛ وليكن در نام او ، اختلاف است كه زُبَيده يا رُقَيّه يا زينب يا سَكينه بوده باشد.(14)

او همچنين در صفحات بعد ، به نقل از كتاب رياض الأحزان ، آورده است كه اسم آن دختر ، فاطمه بوده است.

در اين گزارش ، چندين نام و از جمله رُقَيّه براى كودكِ از دنيا رفته در شام، مطرح گرديده است.(15)

 

بحث كتابخانه اي جداي از بحث شهود و كرامت است

آنچه گذشت، سير گزارش هاى گوناگون بود درباره وفات دخترى از امام حسين عليه السلام در شام. با توجه به اين اسناد و مدارك و اينكه جزئيات اين واقعه در هيچ يك از منابع معتبر نيامده و اگر هم در كتاب معتبري بوده اكنون در دسترس ما نيست؛ بنابراين نمي توان در مورد جزئيات آن با قاطعيت سخن گفت؛ اما كراماتي كه از آن بارگاه شريف صادر شده و مي شود و نيز مشاهداتي كه براي برخي رخ داده است خود سخن و حديث ديگري است جداي از اين بحث كتابخانه اي.

بي شك با وقوع چنين مشاهدات و كراماتي از آن مضجع شريف، اين اطمينان (اگر نگوييم يقين) براي انسان حاصل مي شود كه آنجا دختري از دختران امام حسين عليه السلام با قدر و منزلت فراوان آرميده است و بر ما لازم است آن را احترام كرده و مقامش را ارج نهيم.

 

پي نوشت ها:

1. منظور ما كتابهايي هستند كه در حال حاضر ما به آنها دسترسي داريم؛ زيرا اين احتمال هست كه در اين زمينه منابع كهن تري وجود داشته يا دارد كه ما به دلايلي به آنها دسترسي نداريم.

2. لباب الأنساب : ج 1 ص 355

3. الملهوف : ص 141

4. احتمالاً رُقَيّه ، يكى ديگر از دختران امام على عليه السلام است (تاريخ الطبرى: ج 5 ص 154، تهذيب الكمال: ج 2ظ  ص 479) كه همسر مسلم بن عقيل عليه السلام نيز بوده (نسب قريش: ص 45) و در كربلا نيزحضور داشته است.

5. دانش نامه امام حسين عليه السلام ج1 ص384

6. حسن بن على طبرى مؤلف تحفة الابرار و كامل بهايى است كه تا سال 701 در حيات بوده است.

7. ظاهرا مقصود ، كتاب الحاوية ، نوشته قاسم بن محمد بن احمد سُنّى است (ر . ك : فوائد رضويّه : ص 112)

8. كامل بهايى : ج 2 ص 179 .

9. مِنديل برگرفت : دستمال را برداشت

10. روضة الشهدا : ص 389.

11.  حرير

12. المنتخب ، طريحى: ص136 .

13. وى ، تأليف اين كتاب را در سال 1319 ق ، آغاز كرده است .

14. شعشعة الحسيني : ج 2 ص 171 .

15. با فرض بر صحت وقوع و صدق ناقلين آن

اميد پيشگر

بخش تاريخ و سيره معصومين تبيان

 


دسته ها : كربلا
1390/10/22 16
X