صفحه ها
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 197966
تعداد نوشته ها : 118
تعداد نظرات : 8
سايت مراجع تقليد

 آيت الله جواد تبريزي (رحمة الله علیه)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله محمد تقی بهجت (رحمة الله علیه‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله نوري همداني (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله  سید صادق شیرازی (مد ظله العالي)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله لطف الله صافي (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله ناصر مکارم شيرازي (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله فاضل لنکرانی (رحمة الله علیه)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله سيد علي سيستاني (مد ظله العالي)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله وحيد خراساني (مد ظله العالي ‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله جوادي آملي (مد ظله العالي ‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله جعفر سبحاني (مد ظله العالي)

جهت دريافت كد لوگوي مراجع كليك كنيد
00 پایگاه فرهنگی ، مذهبی شیعه ها - لوگوهای حمایتی
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

 

دين - عرفه روز دعا و روز نيايش و مناجات با پروردگار عالميان است، دعايي كه طبق فرموده علي (ع) همه هستي انسان هاست.

 

 

 اساساً انسان از خودش چيزي ندارد و در اين عالم او فقط مالك دعاست. وجود مبارك امام حسين (ع) ناتوان ترين مردم را كسي مي داند كه از دعا كردن عاجز باشد و مي فرمايد:

 

عرفه روز دعا و روز نيايش و مناجات با پروردگار عالميان است، دعايي كه طبق فرموده علي (ع) همه هستي انسان هاست. اساساً انسان از خودش چيزي ندارد و در اين عالم او فقط مالك دعاست. وجود مبارك امام حسين (ع) ناتوان ترين مردم را كسي مي داند كه از دعا كردن عاجز باشد و مي فرمايد: اعجز النّاس من عجز عن الدّعا؛ به همين جهت در روز عرفه گرچه روزه گرفتن مستحب است اما به خاطر اهميت آن فرموده اند كه اگر روزه موجب ضعف مي شود و از دعا كردن بازمي دارد دعا خواندن بر روزه تقدم دارد. يكي از زيباترين و شيرين ترين دعاها مناجات امام حسين (ع) در روز عرفه است.

 

آن حضرت در اين دعاي پرمحتوا و شيوا كه در عصر روز عرفه و مناسب ترين وقت دعا عرضه شده است، عالي ترين مضامين توحيدي را در قالب كلماتي دلنشين بيان مي كند. امام حسين (ع) اين مناجات عاشقانه را در فضائي معنوي و در كنار كعبه، مقدس ترين جايگاه مسلمانان و با دلي پرسوز و چشماني اشكبار قرائت كرده و به عنوان منشور جاويدان توحيد براي اهل ايمان به يادگار گذاشته است.

 

مهمترين نيايشي كه جنبه سياسي، عبادي حج و زيارت را به خوبي تبيين مي كند دعاي عرفه عارف معروف در بين اهل معرفت و سير شاهدان كوي شهود و شهادت، سالار جانبازان ميدان نبرد توحيد عليه طاغوت، و سرور پاكان و آزادگان، در ساحت فضيلت حضرت حسين بن علي (ع) است. اين دعا هم دستور كفرستيزي و راه طاغوت زدايي و رسم سلحشوري و سنت سركوبي جنايتكاران را ارائه مي كند و ظهور ولايت الهي را نشان مي دهد و هم تجلي هستي و ذات اقدس خداوند و ظهور گسترده و همه جانبه آن ذات مقدس و خفاي هرچه غير اوست در پرتو نور او و پي بردن به او از خود او به غير او بها ندادن و غير او را به او شناختن و ذاتش را عين شهود و مستغني از استشهاد دانستن را تفهيم مي كند.

 

عوامل تقويت قرب الهي

 

برخي از روزها براي دعا آمادگي بيشتري دارد. گرچه در هر فرصتي كسي بخواهد با خداي خود زمزمه كند، رواست؛ ولي بعضي زمان ها و بعضي زمين ها براي دعا كردن آماده تر است. خانه خدا اينچنين است كه انسان احساس قرب بيشتري مي كند.

در دعا اگر انسان نزديك به ذات اقدس اله بشود، دعاي او مستجاب تر است؛ قرب به خدا هم با دو حالت پيش مي آيد به عنوان مانعه الخلو، نه مانعه الجمع؛ آن دو حالت اين است: يك وقت انسان در سايه تقرب هاي علمي و عملي به مقامي رسيده است كه در بارگاه الهي شرف قرب نصيب او شده است. مي شود جزء مقربين.

چون هر عمل خيري براي انسان با تقوا، «قرباني» است و اختصاصي به مسئله نماز ندارد؛ كه گفته شد الصّلاه قربان كلّ تقي(1)، درباره زكات هم همين تعبير آمده است. نماز و زكات باعث تقرب بنده به خداست، قرباني اوست. هر كاري را كه بنده قربه الي الله انجام مي دهد، قرباني اوست. و اگر در ساليان متمادي اين تقرب براي او ملكه شد، مي شود جزء مقربين. وقتي مقرب شد، دعاي او مستجاب است. زيرا هيچ حجابي بين دعوت داعي و اجابت مجيب نيست...

 

 

راه دوم اين است كه خدا به انسان نزديك باشد او كه به همه نزديك هست. اقرب ا لينا م ن حبل الوريد (2) است؛ چه براي مومن، چه براي غيرمؤمن. اما آن قرب تشريفي، آن قرب عنائي، آن قرب لطف و كرامت را نسبت به همه ندارد.

گرچه در سوره مباركه حديد فرمود: هو معكم اينما كنتم (3)، اما يك معيت مطلق است كه با همه هست، معيت قيوميه است كه با همه هست. دو تا معيت هم خداي سبحان در قبال اين معيت مطلق دارد؛ يكي معيت رحيميه است كه در كنار انسان، لطفش حضور دارد تا هر وقت انسان بخواهد بلغزد، دستش را بگيرد. يك وقت يك معيت تهديدي و قهاري و انتقامي هم با كفار و منافقان دارد كه در كنارشان حاضر است كه تا مي روند دست به قلم ببرند، يا اقدام بكنند، دست شان را بشكند.

خداي سبحان آن معيت خاص و لطف مخصوصي كه باعث اجابت دعا و حل مشكل است، كه در دعاي كميل مي گوئيم: هر وقت من رفتم بلغزم، تو حفظم كردي؛ خواستم يك چيزي بگويم كه مصلحتم نبود، تو جلوي زبانم را گرفتي؛ خواستم يك چيزي بنويسم كه مصلحت نبود، تو جلوي قلم را گرفتي؛ خواستم يك جايي بروم كه مصلحت نبود، تو جلويم را گرفتي؛ وكم من عثار وقيته، و كم م ن مكروه دفعته؛ اين معيت كه خدا با انسان نزديك است، لازم نيست انسان جزء مقربين باشد و به آن مقام والا رسيده باشد! همين كه قلب منكسر و دل شكسته داشته باشد، انا ع ندالمنكس ره قلوبهم (4)؛ لطف خدا آنجاست...

 

ما خدا را مي خواهيم. چون كار از غير او ساخته نيست. يا بايد برويم پيش اوكه خيلي سخت ست؛ كار مقرّبين است. يا حالي داشته باشيم كه او پيش مابيايد. فرمود: اگر دل شكسته داشتي، منم - منم نگفتي، خود را نديدي، مغرورنشدي، هميشه قلب شكسته داشتي، آنجا خدا هست. ما حالا اگر نشد به حدّ سلمان واباذر برسيم، لاأقل يك دل شكسته اي داشته باشيم. كسي را نرنجانيم؛ نه درمباحثه، نه در گفتن! حيثيت همه را حفظ بكنيم ، آبروي همه را حفظ بكنيم خودمان را نشان ندهيم؛ بالأخره استعدادها فرق مي كندهمه يكسان نيستند .

النّاس معاد ن كمعاد ن الذّهب والف ضّه (5).

 

در همين سرزمين ما يكي علامه طباطبائي مي شود، يكي علامه اميني، يكي هم يك انسان عادي. همه جا هم همين طور است. همه استعدادها يكسان نيست. همه درس خواندن ها و بحث كردن ها، موفقيت نيست. اگر يك كسي يك رشدي داشت وقتي خود را نديد، كاميابي و توفيق نصيب اوست. تا علم و عقل بيني بي معرفت نشيني يك نكته ات بگويم خود را مبين كه رستي

 

هديه ما به پروردگار

 

مطلب بعدي آن است كه ما بايد يك حيثيتي داشته باشيم؛ يك خانه اي يا اتاق امني داشته باشيم كه ميهمان را بتوانيم پذيرائي كنيم. حالا كه رفتيم پذيرائي كنيم، اين حالت، يعني حالت ا نكسار تا آخر باشد؛ حدوثاً و بقائاً باشد . اگر يك حالتي براي آدم پيش آمد كه معلوم شد مهماندار خوبي است، قلب او مشروح شد، شرح صدر نصيب او شد، چيزي عائد او شد؛ اين را بايد حفظ بكند. حفظ كردنش هم به اين است كه باز مغرور نشود!

 

بالأخره ما كه مي رويم پيش مولايمان، يا حالا او آمده به مهماني ما، يك چيزي بايد هديه كنيم ديگر! نمي شود با دست خالي پذيرائي كرد! اين يك امري است معقول و مقبول كه بالأخره ما چه وارد بشويم، ميهمان بشويم، ميزبان بشويم، يك چيزي بايد بالأخره ببريم ديگر. همين طور با دست خالي كه انسان نه ميزبان مي شود، نه ميهمان !

 

چه چيزي پيش خدا ببريم كه او قبول بكند؟ باز هم اينجا بايد مواظب باشيم؛ بزرگان ما فرمودند ـ اوّلين بار اين را استاد مرحوم آقاي فاضل توني (رض) در درس براي ما مي فرمودند ـ انسان وقتي مي رود پيش مولاي بزرگش، بايد يك چيزي را هديه ببرد. هديه هم يك چيزي بايد باشد كه آنجا نباشد. چون اگر آنجا فراوان باشد كه خوب ديگر خوب هديه نيست! و نبودنش هم كمال باشد، نه نقص. بگوييم ما علم آورديم اولا او ب كلّ شيء عليم است، ثانيا اين يك مختصر علمي هم كه ما داريم، او عطا كرده است. و علّم النسان ما لم يعلم (6).

 

بگوئيم ما زحمت كشيديم، اين كه ما بكم من نعمه فمن الله (7). بگوييم كمك مالي كرديم، كمك علمي كرديم ، كتاب نوشتيم! اينها كه آنجا خريدار ندارد! آنجا صحيح و نامتنهي اش هست. بنابراين كسي حقّ ندارد بگويد من زحمت كشيدم، عالم شدم و ... پذيرائي ما فقر است و مسكنت است و لا يملك لا الدّعا (8) است و سلاحه البكاء (9) است و همين ها !

روي گرد آلود بر زي او كه اندر راه او آبروي خود بري گر آبروي خود بري اگر آنجا رفتي و گفتي: خدايا! من آبرومندم،

 

امتياز مقربان، مشاهده خدا

 

همه ما بايد از خداي سبحان هراسناك باشيم، چون همه نعمت هاي ما از اوست، همه قدرت هم در اختيار اوست. فرمودند: نشانه عالم اين است نّما يخشي الله م ن ع باد ه العلماء (10). اين را وجود مبارك امام حسين (ع) در دعاي عرفه تشريح

مي كند. خوب همه بايد از خدا بترسند ولي علماء شاخصه اصلي شان اين است كه خدا ترس اند! خدا ترسي هم چند نوع است؛ يك وقت انسان از خدا مي ترسد كه مبادا او را جهنّم ببرند يك وقت از خدا مي ترسد كه مبادا او را بهشت ندهند. اينها همه ايمان به غيب است و درست هم هست.

 

امّا آن چيزي كه در دعاي نوراني سيدالشهداء (ع) هست، كه به انسان منزلت مي بخشد، به علماء مي گويد شما مي توانيد به يك مرحله بالاتر برسيد، در همين دعاي عرفه اين جمله است كه به خدا عرض مي كند: اللّهمّ اجعلن ي م مّن اخشاك كأنّي أراك (11). خدايا! اصل خشيت كه هست، امّا آنطوري توفيق خشيت خودت را به ما بده كه ما گويا تو را مي بينيم. كه اين مي شود ايمان به شهاده، نه ايمان به غيب!

 

همه ما ان شآء الله ايمان به غيب داريم ولي اين ايمان به غيب آن نازل ترين مرحله ايمان است! يؤم نون بالغيب (12). جهنّم و بهشت هست، خدا هست، قيامت هست و... اما هيچ كدام كه با چشم سر ديدني نيست، با چشم جان بايد ببينيم ولي

نمي بينيم!

 

عرض مي كند خدايا! توفيق بده من طرزي از تو بترسم كه گويا تو را مي بينم . اللّهمّ اجعلني ممّن اخشاك كأنّي اراك...از اين به بعد ديگر آن خشيت، خشيت جهنّمي نيست! خوفاً من النّار نيست، بلكه اين خوف و خشيتي است كه ل من خاف مقام ربّه جنّتان (13)، أمّا من خاف مقام ربّه و نهي النّفس عن الهوي (14)، فنّ الجنّه هي المأوي و... از قبيل اين طائفه آيات است. و لمن خاف مقام ربّه جنّتان يعني ديگري اگر يك بهشت دارد، اينها دو بهشت دارند. يك انّ المتّقين في جنّات و نهر(15) هست، يكي في مقعد صدق عند مليك مقتد ر(16) اين مي شود «جنّه اللّ قاء» عرض مي كند خدايا! خشيت خودت را طوري نصيب ما كن كه گويا تو را مي بينيم؛اين يك بخش از دعاست.

 

اسارت نفس و رهن جان

 

همه ما كم و بيش، با شد ت و ضعف اين را در خود تجربه كرديم و تجربه مي كنيم. مي رويم، يك كار خيري را انجام دهيم، ولي نمي توانيم، نمي شود! حالا يا نماز شب است، يا پرهيز از هر حرفي است، يا پرهيز از هر خاطره اي است، يا از خيالي است؛ كار، كار بدي است، مي دانيم. مي خواهيم هم ترك كنيم، امّا نمي توانيم! بعضي از كارها، كار خيلي خوبي است؛ مي خواهيم انجام بدهيم، ولي نمي توانيم. اين «نمي توانيم» كه خود ما مي گوئيم، بعضي ها هم مي گويند، راست است. گاهي انسان واقعاً نمي تواند انجام بدهد!

 

از نتوانستن ما اين است كه ما آزاد نيستيم، در بنديم، اسيريم . اگر همه اين راهها هست؛ يعني مقصد خوب است، مقصود خوب است، راه باز است، ما هم تصميم داريم، مي خواهيم انجام بدهيم ولي موفق نمي شويم معلوم مي شود يك جاي كار گير است! و آن، اين است كه دست و پاي ما بسته است. اگر دست و پاي ما باز بود، به خوبي انجام مي داديم. دليلي هم كه مي خواهيم اقامه بكنيم، مي بينيم برهاني نداريم. معلوم مي شود ما بنديم! پايمان به يك جا گره خورده است. اين را مي گويند: « رهين ».

 

حالا چرا ما در بنديم؟ چرا در گروايم؟ براي اينكه بدهكاريم. خب آدم بدهكار بايد گرو بدهد ديگر! اگر كسي به زيد و عمر بدهكار بود، مسائل مالي بود، اين مي تواند خانه و زمين و فرش را رهن بگذارد. امّا اگر به خدا و پيامبر و قرآن و عترت (عليهم الصّلاه و عليهم السّلام) بدهكار بود، يك گناهي كرده است، اين را كه ديگر زمين و خانه و فرش را رهن نمي گيرند! خود اين آدم را رهن مي گيرند. خود انسان در گرو است. تا فك رهن نشود، نمي تواند كار انجام بدهد.

 

اين دو تا آيه دارد: آنها كه اصحاب ميمنت اند، اصحاب يمين اند، كارشان با يمن و بركت است، نقصي در كار اينها نيست، اينها بدهكار نيستند و براي همين آزادند. كلّ امر ئ ب ما كسب رهيأ الا اصحاب اليمين و كلّ نفس بما كسبت رهينأ ، الا اصحاب اليمين .

در دعاي نوراني سيدالشهداء (ع) در عرفه، يكي از چيزهائي را كه از ذات أقدس له مسئله كردند، شما هم ن شآء الله مسئلت مي كنيد، ما هم امروز مسئلت مي كنيم اين است كه عرض مي كنيم: خدايا! و فكّ ر هان ي (17). چه مسائل مالي و د ين و اينهائي كه داريم، فكّ رهن بكن! هم توفيق بده ديون ظاهري ما ادا بشود و هم توفيق بده كه ديون باطني ما ادا بشود. نّ د ين الله احقّ أن يقضي .

 

شخصي آمد حضور وجود مبارك رسول گرامي (ص)، درباره حج سوال كرد: مادرم يا پدرم، مستطيع بودند، مكّه نرفتند الآن وظيفه ما چيست؟ فرمود: از مال او، از اصل مال او بايد يك مقداري پول بگيريد، براي او حج ادا كنيد، چرا؟ انّ دين الله احقّ أن يقضي. معلوم مي شود حقوق الهي، ديون الهي است . اگر كسي يك تكليفي را انجام نداد، بدهكار است. خوب بدهكار را گرو مي گيرند. ما اگر تكاليف الهي را انجام داديم، بدهكار نيستيم. وقتي بدهكار نبوديم، آزاديم. اين مي شود « فكّ رهن ». آنوقت آدم يا چيزي را تصميم نمي گيرد، يا اگر تصميم مي گيرد، به خوبي انجام مي دهد.

 

يك وقت است خدا به كسي استعداد قوي نداد، آن هم مصلحت است. به همان اندازه خداي سبحان از او مسئوليت مي خواهد. ممكن است در معاد يك كسي كه عالم روستا شد، زحمت كشيد، دين مردم را با اخلاص حفظ كرد، اين اگر جلوتر از يك عالم حوزوي نباشد، دنبال تر هم نيست! اين از بيانات نوراني حضرت امير (ع ) است كه : الغ نا والفقر بعد العرض علي الله (18). چه كسي توانگر است، چه كسي تهي دست است كه در دنيا معلوم نمي شود! در قيامت ممكن است معلوم بشود كه آن عالمي كه در روستا با اخلاص عمل كرد، اجرش اگر بيشتر از فلان استاد حوزوي نباشد، كمتر نيست. اين به ع ند المنكس ره قلوبهم بر مي گردد، به اخلاص بر مي گردد، به صفاي باطن بر مي گردد، به اينكه براي چه كسي دارد كار مي كند و چه چيزي را دارد مي بيند بر مي گردد. هزارها امّا و اگر دارد ...

 

 

درس اخلاق . قم. اول بهمن ماه 1383

پي نوشت ها :

 

(1) كافي. ج 3 . ص265

(2) سوره ق. 16 ـ با تلخيص

(3) حديد . 4

(4) منيه المريد. ص 123

(5) من لا يحضره الفقيه. ج4 . ص380

(6) علق . 5

(7) نحل . 53

(8) دعاي كميل

(9) همان

(10) فاطر . 28

(11) بحار الأنوار. ج 5 . ص218

(12) بقره . 3

(13) كافي. ج1 .ص98

(14) الرّحمن . 46

(15) نازعات . 40 و 41

(16) قمر . 54

(17) بحار الأنوار . ج 95 . ص 219

(18) نهج البلاغه. كلمات قصار- 452


دسته ها : متفرقه
1390/8/15 16
X