برخي اين شبهه را مطرح مي كنند كه شيعه از دختران پيامبر نفرت دارد. اين موضوع در سه محور قابل بررسي است:
۱٫ آيا شيعيان معتقدند كه پيامبر(ص)، دختري جز فاطمه(س) نداشت؟
۲٫ اگر دانشمندي از شيعه و يا اهل سنت، با تحقيقات خود به اين نتيجه برسد كه پيامبر(ص) دختري به جز فاطمه(س) نداشته؛ صرف نظر از صحت و سقم اين نتيجهگيري؛ آيا اين به معناي نفرت از اشخاصي است كه طبق اين نظريه، فرزند واقعي پيامبر(ص) به شمار نيامدهاند؟!
۳٫ و در نهايت، آيا براي برتري فضيلت فاطمه(س)، نيازي داريم كه بگوييم پيامبر(ص) فرزند ديگري جز ايشان نداشته است؟!
در مورد اول بايد گفت كه بيشتر دانشمندان شيعه، زينب و رقيه و ام كلثوم را فرزندان واقعي پيامبر(ص) ميدانند و در اين مورد رواياتي را از امامان معصوم(ع) نقل نمودهاند. به عنوان نمونه به يكي از اين روايات اشاره مينماييم:
ابو بصير از امام صادق(ع) نقل مينمايد كه ايشان فرمودند: فرزندان پيامبر(ص) از خديجه (س) عبارت بودند از قاسم و طاهر كه همان عبدالله است و ام كلثوم و رقيه و زينب و فاطمه . علي(ع) با فاطمه(س) ازدواج نموده و ابو العاص بن ربيع كه مردي از بني اميه بود، زينب را به همسري گرفت و عثمان بن عفان با ام كلثوم ازدواج نموده، اما ايشان قبل از اين كه به خانه عثمان برود، رحلت نمود. سپس پيامبر(ص) هنگامي كه عازم جنگ بدر بود، دختر ديگر خود رقيه را به همسري عثمان درآورد…[۱]، اما در تأليفات برخي ديگر از دانشمندان شيعه، به نقل از راوياني از اهل سنت همانند بلاذري، اين احتمال مطرح گرديده كه زينب و رقيه، ربيبه و بزرگ شده نزد پيامبر(ص) بوده و دختر واقعي ايشان نيستند.[۲]
ملاحظه مينماييم كه در برخي كتب شيعه تصريح شده كه پيامبر(ص) به غير از فاطمه(س) دختران ديگري نيز داشته است. اما برخي دانشمندان شيعه با توجه به مستنداتي كه غالب آن از كتب اهل سنت گرفته شده است، نظريهاي را مطرح مينمايند كه طبق آن، پيامبر(ص)، دختري جز فاطمه(س) نداشته و آن سه بزرگوار، ربيبۀ پيامبر(ص) بودند كه براي روشن شدن موضوع مورد بحث به دو مورد از اين مستندات اشاره مينماييم:
اول: بخاري در صحيح خود، ذيل آيۀ شريفۀ (و قاتلوهم حتي لا تكون فتنه) ماجرايي را از عبدالله بن عمر نقل مينمايد كه در آن شخصي از او در مورد علي(ع) و عثمان پرسشي مطرح ميسازد. ابن عمر بعد از اين كه نكاتي را در مورد تبرئۀ عثمان بيان داشت، ميگويد كه اما علي(ع) پسرعموي پيامبر(ص) و داماد اوست… .[۳]
آناني كه معتقدند پيامبر دختري جز فاطمه (س) نداشته، بيان ميدارند كه اگر رقيه و ام كلثوم همسران عثمان، دختران واقعي پيامبر(ص) بودند، ابن عمر ميبايست او را نيز به عنوان داماد پيامبر(ص) معرفي نمايد، در حالي كه اين كار را ننمود!
دوم: حاكم نيشابوري از مؤلّفين معتبر اهل سنت، روايتي را از ابو هريره نقل مينمايد كه او بيان داشته: من به خانۀ عثمان رفته و رقيه دختر رسول خدا (ص) را در آن جا ديدم و … مؤلف كتاب بعد از پايان حديث بيان ميدارد كه اين روايت از لحاظ سند صحيح ميباشد، ولي محتواي آن با واقعيات تاريخي هماهنگي ندارد، چون رقيه در سال سوم هجري رحلت نموده در حالي كه ابوهريره، بعد از واقعۀ خيبر (سال هفتم هجري) اسلام آورده بود[۴]!!
ملاحظه مينماييم كه روايتي كه از ابوهريره در مورد رقيه نقل شده، به اعتراف اين دانشمند اهل سنت، از ضعف در محتوا برخوردار است.
بر اين اساس، اين احتمال به ذهن برخي خطور مينمايد كه شايد راوياني در زمان بني اميه، براي تضعيف موقعيت علي(ع) و فاطمه(س) و براي اين كه خليفه سوم را هم رتبۀ علي(ع) قرار داده، بلكه با ملقب نمودن ايشان به ذو النورين حتي يك مرتبه بالاتر از او قلمداد نمايند، اقدام به نقل رواياتي نمودهاند كه نتيجه آن، اثبات اين امر است كه خليفۀ سوم نيز همانند علي(ع)، داماد پيامبر(ص) بوده و هيچ مزيتي براي علي(ع) در اين مورد وجود ندارد!
ما در اين مختصر نميخواهيم قضاوتي در مورد صحت و سقم چنين ادعاهايي داشته باشيم [۵]، ولي ميتوانيم به موضوع بعدي پرداخته و نتيجه بگيريم و بگوييم كه بحث علمي در مورد اين موضوع؛ صرف نظر از نتيجهاي كه به دست آيد؛ دليل بر آن نمي شود كه افراد معتقد به تك فرزند بودن پيامبر(ص)، از دختران ديگري كه به عقيدۀ آنان ربيبۀ ايشان ميباشند، نفرت دارند. فرزندخواندگي و نگهداري ربيبه از اموري بود كه در طول تاريخ وجود داشته و اكنون نيز از ميان نرفتهاست و قرآن نيز احكامي را در مورد آنان بيان داشته است. [۶] پرسش ما اين است كه:
اولا، آيا به شخصي از شيعيان برخورد نمودهايد كه (نعوذ بالله) نسبت به يكي از اين بانوان بزرگوار جسارتي نمايد كه آن را دليل بر نفرت شيعه از آنها بدانيد!؟
ثانيا، اگر در مورد اين كه اين بانوان، فرزند واقعي پيامبر(ص) باشند، اختلاف نظر وجود داشته باشد، اما ميدانيد كه در مورد زيد بن حارثه كه فرزند خواندۀ پيامبر(ص) بوده، هيچ اختلافي وجود ندارد و تمام دانشمندان مسلمان؛ خواه شيعه و خواه اهل سنت؛ يقين دارند كه ايشان با اين كه مدت هاي زيادي با عنوان زيد بن محمد نيز مورد خطاب واقع ميشد، فرزند واقعي پيامبر(ص) نبوده، بلكه فرزند حارثه بوده ولي در كنار پيامبر(ص) رشد و نمو يافته است. آيا ما شيعيان ميتوانيم بيان نماييم كه دانشمندان اهل سنت از زيد نفرت داشتهاند كه او را از فرزندان رسول الله (ص) به شمار نياوردهاند؟!
همگان هر چند زيد را فرزند پيامبر(ص) نميدانند ولي ايشان به عنوان سردار شهيدي كه در جنگ موته، بعد از مجاهدت هاي فراوان، جان خود را در راه اسلام فدا نمود، مورد احترام قرار مي دهند. به همين ترتيب نيز زينب و رقيه و ام كلثوم كه در كنار نبي اكرم(ص) رشد نمودهاند، مورد احترام ما شيعيان هستند، خواه دختر واقعي ايشان باشند و خواه نباشند.
اما نكتۀ پاياني ما اين است كه با تمام احترامي كه براي اين بانوان بزرگوار قائليم؛ حتي در صورت اعتقاد به اين كه آنان فرزند واقعي پيامبر(ص) هم باشند؛ به هيچ وجه مقام و منزلت آنان را همانند فاطمه(س) نميدانيم بلكه معتقديم كه زهراي بتول (ع) داراي خصوصيتهايي ميباشد كه ديگر بانوان از آن برخوردار نبودند كه به برخي از آنها اشاره مينماييم :
۱٫ اگر پيامبر(ص) فرزندان ديگري هم داشت،ولي شكي نيست كه ارتباط عاطفي ايشان با فاطمه(س) بيشتر از سايرين بوده به گونهاي كه اين امر مورد انكار هيچ يك از مسلمانان نبوده و به همين دليل حتي در كتب اهل سنت نيز، زندگي فاطمه (س)بيشتر از ديگر دختران پيامبر(ص)مورد توجه واقع گرديده است.
۲٫ به فرموده نبي اكرم(ص)، فاطمه سرور تمام زنان اهل بهشت (حتي خواهران خود) ميباشد.[۷]
۳٫ پيامبر(ص) فاطمه را پارۀ تن خود اعلام نموده و اعلام فرمودند كه هر كه او را مورد اذيت و آزار خود قرار دهد، گويا مرا آزار داده است[۸]، در صورتي كه اين تعابير را براي اشخاص و فرزندان ديگر به كار نبرده بودند.
۴٫ پيامبر (ص) به مدت شش ماه، هر صبح در مقابل خانۀ فاطمه (س) توقف فرموده و وقت نماز را اعلام مينمودند، با اين تعبير كه: اي اهل بيت! به نماز برخيزيد، همانا خداوند قصد طهارت و پاكيزگي شما را دارد و سپس با قرائت آيۀ تطهير[۹]، هم محبت شديد خود به فاطمه (س) را اعلام داشته و هم شأن نزول اين آيه را بيان ميفرمودند.
۵٫ هنگامي كه پيامبر(ص)، براي مباهلۀ با مسيحيان نجران روانه گرديدند، فاطمه (س) و فرزندان او را به همراه بردند[۱۰]،و با اين كه طبق نص قرآن، پيامبر(ص) به مسيحيان وعده داده بود كه زنانمانمان را به همراه خواهيم آورد[۱۱]، ولي تنها فاطمه(س) را سزاوار حضور در اين واقعۀ مهم دانسته و از به همراه آوردن ديگر بانوان، از جمله همسرانشان خودداري فرمودند! ايشان به اتفاق مفسرين و مورخين، تنها بانويي بودند كه از جانب مسلمانان در جريان مباهله حضور داشتند.
۶٫ فاطمه و خانواده او، با ايثار خوراك سه روزشان به مسكين و يتيم و اسير، تحسين پروردگار را برانگيخته و آيات اوليۀ سورۀ دهر در بارۀ آنها نازل گرديد.[۱۲]
۷٫ شكي نيست نسل پيامبر(ص) تنها از جانب فاطمه(س) تا كنون ادامه يافته و از ساير فرزندان ايشان نسلي باقي نمانده است .
همان گونه كه ملاحظه ميشود، دلائل و مدارك بسياري بر برتري فاطمه (س) بر تمام بانوان وجود دارد. بنابراين با اين همه شواهد و قرائني كه در اين مورد وجود داشته و برادران اهل سنت نيز منكر آن نيستند، آيا لزومي دارد كه براي اثبات فضيلت ايشان، گفته شود پيامبر(ص) دختري جز فاطمه(س) نداشته است؟!
آيا اگر بخواهيم محبت يعقوب (ع) به يوسف (ع) را اثبات نماييم، بايد بگوييم كه آن يازده نفر ديگر، پسر يعقوب نبوده اند؟!و اصولا آيا تنها برقراري ارتباط خانوادگي اشخاص با پيامبران دليل محبت به آن افراد بوده و نفي چنين ارتباطي نشانگر نفرت از آنان ميباشد؟!
شكي در اين نداريم كه قابيل، فرزند حضرت آدم(ع) بوده و نيز ترديدي نداريم كه زيد بن حارثه، فرزند واقعي پيامبر(ص) نميباشد، ولي با اين وجود از اولي نفرت داشته و به دومي محبت ميورزيم!
معيار ما براي محبت، ايمان و عمل صالح است نه ارتباط فاميلي چون ميدانيم كه چنين ارتباطي به تنهايي هيچ فايدهاي براي اشخاص نداشته و به همين دليل است كه قرآن كريم جهت تهديد برخي همسران پيامبر(ص)، آنان را به بررسي عاقبت همسر نوح (ع) و لوط (ع) دعوت نموده و خاطر نشان ميسازد كه اين ارتباط خانوادگي هيچ سودي براي آنان در پي نداشته است.[۱۳]
اكنون به دنبال يافتن پاسخي مناسب براي يك پرسش هستيم:
به تصريح معتبرترين كتاب هاي اهل سنت، فاطمه(س) تا زماني كه رحلت فرمودند، از خليفۀ اول و دوم ناراضي بودند![۱۴]و هم چنين درخواست فدك از جانب ايشان، توسط خليفۀ وقت، ادعايي نابجا و بيمورد اعلام گرديد كه به دنبال آن، ديگر فاطمه(س) تا پايان عمر اندك خود، هيچ سخني با خليفه نگفت[۱۵]! و اين مسائل موجب آن گشت كه علي(ع) تا زماني كه فاطمه (س) همراه ايشان بود، از بيعت خودداري فرمود[۱۶]!.
چگونه مي شود چنين اتفاقاتي را دليل نفرت برخي صحابه از فاطمه(س) نپنداريم، ولي بحثي علمي كه از جانب برخي دانشمندان، در مورد ساير دختران پيامبر(ص) انجام شده را دليلي بر نفرت تمام جامعۀ شيعي از آنها تلقي نماييم؟! آيا اين همانند آن چه كه در قرآن آمده كه (نؤمن ببعض و نكفر ببعض[۱۷]) نميباشد؟! از خداوند ميخواهيم كه همۀ ما را از تعصبهاي بيمورد بازدارد.
--------------------------------------------------------------------------------
[۱]. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۲۲، ص ۱۵۲و ۱۵۱، مؤسسه الوفاء، بيروت، ۱۴۰۴ هـ ق.
[۲]. ابن شهرآشوب، محمد، مناقب آل ابي طالب، ج ۱، ص ۱۶۲، انتشارات علامه، قم، ۱۳۷۹ هـ ق.
[۳]. صحيح بخاري،ج ۵، ص ۱۵۷، دار الفكر، بيروت، ۱۴۰۱ هـ ق.
[۴]. حاكم نيشابوري، المستدرك علي الصحيحين، ج ۴، ص ۴۸، دار المعرفه، بيروت، ۱۴۰۶ هـ ق.
[۵]. در پرسش ۲۵۵۲ سايت اسلام كوئست، اطلاعاتي در اين زمينه ارائه شده كه ميتوانيد به آن مراجعه نماييد.
[۶]. نساء،۲۳ و احزاب، ۳۷٫
[۷]. صحيح بخاري، ج ۴، ص ۱۸۳ و ۲۰۹ و ۲۱۹، ج ۷، ص ۱۴۲٫
[۸]. همان ، ج ۴ ، ص ۲۱۹ .
[۹]. ابن كثير دمشقي، تفسير القرآن العظيم، ج ۶، ص ۳۶۵، دار الكتب العلميه ، بيروت، ۱۴۱۹ هـ ق. به نقل از صحيح ترمذي.
آيۀ تطهير ، احزاب، ۳۳٫
[۱۰]. طبري، ابو جعفر، جامع البيان في تفسير القرآن، ج ۳، ص ۲۱۲، دار المعرفه، بيروت، ۱۴۱۲ هـ ق.
[۱۱]. آل عمران، ۶۱٫ (قل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم …)
[۱۲]. بيضاوي، عبدالله بن عمر، أنوار التنزيل و أسرار التأويل، ج ۵، ص ۲۷۰، دار إحياء التراث العربي، بيروت، ۱۴۱۸ هـ ق. (اين موضوع در كتب تاريخي و تفسيري بسياري نقل گرديده است)
[۱۳]. تحريم، ۱۰٫ در ضمن، شما را به مطالعۀ كامل اين سوره و تفاسير مرتبط با آن فرا ميخوانيم، تا با بررسي عملكرد برخي همسران پيامبر(ص)، دريابيد كه شايد آنان در مبارزۀ با علي(ع) و برافروختن آتش جنگ عليه ايشان نيز مقصر بودند!.
[۱۴]. صحيح بخاري ، ج ۴ ، ص ۴۲ و ج ۵، ص ۸۲ و ۸۳ .
[۱۵]. همان، ج ۸، ص ۳٫
[۱۶]. همان ، ج ۵ ، ص ۸۲ و ۸۳ .
[۱۷]. نساء، ۱۵۰٫