صفحه ها
دسته
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 197789
تعداد نوشته ها : 118
تعداد نظرات : 8
سايت مراجع تقليد

 آيت الله جواد تبريزي (رحمة الله علیه)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله محمد تقی بهجت (رحمة الله علیه‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله نوري همداني (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله  سید صادق شیرازی (مد ظله العالي)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله لطف الله صافي (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله ناصر مکارم شيرازي (مد ظله العالي‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله فاضل لنکرانی (رحمة الله علیه)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله سيد علي سيستاني (مد ظله العالي)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله وحيد خراساني (مد ظله العالي ‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله جوادي آملي (مد ظله العالي ‌)
اااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
 آيت الله جعفر سبحاني (مد ظله العالي)

جهت دريافت كد لوگوي مراجع كليك كنيد
00 پایگاه فرهنگی ، مذهبی شیعه ها - لوگوهای حمایتی
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

همانطور كه در بخش پيشين اشاره شد تيغ برنده محمد ابن عبدالوهاب در تبليغ آئين خويش ايجاد  رعب و وحشت ،و تهمت كفر و آميزه اي از مغالطه ها و التقاطها در امت اسلامي بود. وي با روشي سركوبگرانه با هر گونه شبهه و تشكيكي به مقابله بر مي خواست و شديد ترين مجازات ها را اعما ل مي كرد. با اين همه عده اي از مردم كه از جسارت و زيركي خاصي برخوردار بودند علامت سئوالهايي را در مقابل اعتقادات و رفتارمحمد ابن عبدالوهاب در اذهان مردم ايجاد مي كردند كه مي توان آنرا به نوعي اعتراض و واكنش نسبت به  باورهاي محمد ابن عبدالوهاب به شمار آورد. در اين فصل  به بخشي از اعتراضات و انكارهايي كه عقايد  وي را نشانه رفته بود مي پردازيم.

 

 

 

علامت سئوالهايي كه شيخ محمد را نشانه رفته بود

زيني دحلان  مفتي مكه ، در كتاب خويش به تقابل هايي اعتراض گونه اشاره مي كند  كه مردم نسبت به عقايد محمد ابن عبدالوهاب ابراز مي داشتند . وي اين اعتراضات را اينگونه شرح مي دهد:

 

«يكي از كارهاي شيخ محمد اين بود كه هر كس از او متابعت مي كرد مي بايست سرش را بتراشد كه اين كار را هيچ يك از طوائف خوارج و بدعت گذاران انجام نداده است. سيد عبدالرحمن اهدل مفتي زبيد مي گفت كه در رد وهابيها به تاليف كتاب نيازي نيست و همين گفته پيغمبر كفايت مي كند كه در مذهت وهابيت به يكي از نشانه هاي آنان اشاره مي كند و مي فرمايد: «سيماهم التحليق» . اتفاقا زني كه او را مجبور به تراشيدن موي سر كرده بودند،در برابر شيخ محمد اقامه حجت كرد كه تو وقتي زنان را وادار به تراشيدن موي سرشان ميكني،بايد مردها را هم مجبور به تراشيدن موي ريششان بكني،زيرا موي سر و ريش مرد هر دو زينت است،شيخ جوابي نداشت كه به آن زن بدهد»1

 

وي تمامي مسلمانان را از جمله شيعه و سني را كافر و واجب القتل مي دانست و به صراحت مي گفت:«يباح قتل المسلمين الذين يعتقدون عقيدة اهل السنة و اغتنام اموالهم»5 ( كشتن و غارت اموال مسلماناني كه به عقيده اهل سنت معتقدند ، مباح است)

منعمي شاعر عرب در هنگامي كه محمد ابن عبدالوهاب،جمعي را كه سرشان را نتراشيده بودند،به قتل رسانيد،قصيده اي را در رد او انشاء كرد كه مطلع آن اينست:

 

افي حلق راسي بالسكاكين و الحد                      حديث صحيح بالاسانيد عن جدي

 

«آيا درباره تراشيدن سر من يا تيغ،حديثي صحيح از جدم پيامبر(ص) وارد شده است؟»2

 

زيني دحلان در كتاب «درر السنيه»  نيز در ضمن رد سخنان عبدالوهاب قسمتي از مباحثاتي را كه با او شده چنين نقل كرده است:

 

«از جمله اينكه شيخ محمد در مسجد درعيه خطبه مي خواند و در هر خطبه اي كه مي خواند مي گفت:هر كس به پيامبر توسل كند ،كافر است. برادرش شيخ سليمان ابن عبد الوهاب كه اهل علم بود، سخنان او را به شدت انكار مي كرد. روزي شيخ سليمان از شيخ محمد پرسيد:  ( كم اركان الاسلام يا محمد ابن عبدالوهاب؟ فقال خمسه فقال انت جعلتها سته، السادس من لم يتبعك فليس بمسلم هذا عندك ركن السادس للاسلام  )( اي محمد ابن عبدالوهاب اركان اسلام چندتاست؟گفت پنج تاست .سليمان گفت:تو آن را شش كرده اي ،ششمي اينست كه هر كس از تو پيروي نكند كافر است)

 

چون اختلاف ميان شيخ سليمان و شيخ محمد شديد شد،شيخ سليمان از ترس جان خود، به مدينه منوره گريخت و رساله اي در رد او نوشت و برايش فرستاد ، بسياري از علماي حنبلي هم رساله هايي در رد او نوشتند و براي او فرستادند ، اما هيچ يك از آنها بر او موثر واقع نشد.

 

 

شخصي كه روزي رئيس يك قبيله بود و شيخ محمد قدرت آزار رساندن به او را نداشت ، از او پرسيد: وقتي مردي راستگو و ديندار و امين كه تو به راستگويي او اعتراف داري به تو خبر دهد كه در پشت فلان كوه گروه بسياري گرد آمده و قصد جان تو را دارند ، تو هزار سوار براي دفع آنها بفرستي ، سواران بروند و از آن جمع اثري نباشد ، آيا تو سخن آن هزار سوار را باور مي كني يا آن يك راستگو را؟ شيخ محمد پاسخ داد كه سخن آن هزار سوار را ،آن مرد گفت: همه مسلمانان از علماي زنده و مرده در كتابهاي خود ، سخنان تو را تكذيب مي كنند پس بايد آنان را تصديق كنيم .

 

باز ديگري از وي پرسيد: تو دين متصل آورده اي يا منفصل؟ گفت : مشايخ من و مشايخ ديگران از ششصد سال قبل همه مشرك بودند ، آن شخص اظهار داشت: در اين صورت دين تو منفصل است نه متصل ، آن را از چه كسي گرفته اي؟ شيخ محمد گفت: به من وحي الهام شده مانند خضر.آن مرد گفت:  در اين صورت اين وحي و الهام نبايد منحصر به تو باشد و هر كس ديگري ممكن است چنين ادعايي بكند همين طور كه تو ادعا مي كني»3

 

زيني دحلان در ادامه مي نويسد: «از جمله كارهاي زشت محمد ابن عبدالوهاب اين بود كه چون مردم را از زيارت قبر پيامبر(ص) منع كرد،عده اي از مردم احساء عازم سيارت رسول خدا شدند،شيخ محمد از اين امر با خبر شد و چون عبور آن مردم از درعيه(مقر محمد ابن عبدالوهاب) بود ، در آنجا جلوي آنها را گرفتند و به دستور وي ريش همه آنها را تراشيدند و در فاصله درعيه تا احساء آنان را وارونه سوار بر مركبهايشان كردند و به شهرشان برگرداندند»4

 

هر كس به كتب محمد ابن عبدالوهاب مراجعه كند ، مي بيند كه وي تمامي مسلمانان را از جمله شيعه و سني را كافر و واجب القتل مي دانست و به صراحت مي گفت: «يباح قتل المسلمين الذين يعتقدون عقيدة اهل السنة و اغتنام اموالهم» ( كشتن و غارت اموال مسلماناني كه به عقيده اهل سنت معتقدند ، مباح است) .جالب اينكه محمد ابن عبدالوهاب اهل سنت و شيعه را مسلمان مي دانسته و دستور به كشتار آنها و غارت اموال آنها مي داده ، چرا كه در عبارت فوق كلمه مسلمين را به كار برده و اين نشان دهنده اين است كه برچسب كفري كه به مسلمانان مي زد حتي خودش به آن اعتقاد نداشته و صرفا از كافر دانستن، به عنوان ابزاري در جهت نيل به اهداف خويش بهره مي برده است .

 

يكي از كارهاي شيخ محمد اين بود كه هر كس از او متابعت مي كرد مي بايست سرش را بتراشد كه اين كار را هيچ يك از طوائف خوارج و بدعت گذاران انجام نداده است

تعداد  كتابها و رساله هايي كه معاصران محمد ابن عبدالوهاب و علماي متاخر از عامه در رد عقايد يا نصيحت به او نوشتند ، خيلي بيشتر از آنست كه در اينجا ذكر شود  از جمله اين كتابها كتاب شيخ سليمان ابن كردي شافعي استاد محمد ابن عبد الوهاب است كه در تقريضي به رساله سليمان ابن عبدالوهاب( برادر محمد ابن عبدالوهاب) او را گمراه و گمراه كننده ناميده است.

 

يكي ديگر از اساتيد وي به نام عبدالله ابن عبداللطيف شافعي كتابي در رد محمد ابن عبدالوهاب نوشته و آن را (تجريد سيف الجهاد لمدعي الاجتهاد) شمشير آخته جهاد بر عليه مدعي اجتهاد ناميده است. كتاب (التوسل بالنبي و بالصالحين) تاليف ابي حامد ابن مرزوق ، چهل و دو كتاب را در رد عقايد محمد ابن عبدالوهاب بر مي شمرد كه اين همه گوياي فاصله زيادي است كه  اعتقادات عبدالوهاب با دين مبين اسلام دارد.

 

ناگفته پيداست وهابيان متعصب غالبا حاضر نيستند حتي يك صفحه از اين كتابها  را مطالعه كنند ،آنها نه تنها حاضر به مطالعه اين كتب نيستند بلكه بسياري از كتب فقهي و مصادر دسته اول اهل سنت را نيز ممنوع دانسته و مطالعه آنان را مستوجب كفر مي دانند.

 

 

 

پي نوشتها:

 

1-    الفتنة الوهابيه ص66-67

 

2-    التوسل بالنبي وجهلة الوهابييين ص 251

 

3-    الدرر السنيه في الرد علي الوهابيه ص32

 

4-    همان ص 39 و 40

 

5-    كشف الشبهات،و الايمان و الاسلام ص34

 

سيد حامد حسيني

 

بخش اعتقادات تبيان


دسته ها : متفرقه
1390/9/2 13
X